محل تبلیغات شما
وقتی از خواب پاشدم ساعت 5 سحر بود و من همچنان سرم روی شونه ی سباستین بود! وقتی چشامو باز کردم دیدم سباستین داره به ساعتش خیره میشه: به موقع بیدار شدی تارا! زود باش!باید لباسامونو بپوشیم کلی کار داریم! _های! وقتی تمام کار هارو انجام دادیم وقتش بود که به حصاب آنجلا برسیم! رفتیم به دنبال پلو پلو تا پیداش کنیم شانسمون هم گرفت که به طرفش داشت واق واق میکرد و میخواست اونو لیس بزنه! (اه اه!) وقتی به آنجلا رسیدیم من داد زدم:کافیه دیگه آنجلا!منو ببر به خونم!

دختر گمشده ی خاد سیاه قسمت14

دختر گمشده ی خادم سیاه قسمت13

دختر گمشده ی خادم سیاه قسمت12

آنجلا ,کار ,واق ,اه ,سباستین ,ی ,که به ,به طرفش ,گرفت که ,شانسمون هم ,طرفش داشت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به من نگو لیلی...