محل تبلیغات شما
وقتی رسیدیم عمارت و شیل آماده خواب بود به سباستین گفت:واقعن خیلی خدمتکار اسگولی هستی ک اول یک خدمتکار ک از دنیای دیگه اومده رو بعد از 1 هفته میخوای برگردونی ب خونش -__- _نگران نباشید اون باز هم میتونه خدمتکارتون باشه.شب بخیر _ته هه! شب بخیر و بعد سباستین شمع هارو فوت میکنه و از اتاق میره بیرون من گفتم:چی گفت؟ _چیز خاصی نگفت! _امید وارم وقتی ک داشتم میرفتم به اتاقمون تا یک کوفتی طراحی کنم (شاید ایندفعه دلم حوص کرده از لیلی چان و از واندا سنسی ظراحی کنم!حال

دختر گمشده ی خاد سیاه قسمت14

دختر گمشده ی خادم سیاه قسمت13

دختر گمشده ی خادم سیاه قسمت12

ک ,شب ,خدمتکار ,بخیر ,سباستین ,کنم ,و از ,شب بخیر ,وارم وقتی ,امید وارم ,نگفت امید

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها